جدول جو
جدول جو

معنی رکاب افشاندن - جستجوی لغت در جدول جو

رکاب افشاندن
(تَ یَ / یِ دَ)
تهیۀ سواری کردن. (آنندراج). عزیمت کردن:
پس از سالی رکاب افشاند بر راه
سوی ملک سپاهان راند بنگاه
بدانجا همچنان بر دست زرین
رکاب افشاند سوی قصر شیرین.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ نَزْ زُ کَ دَ)
جان افشاندن. فدا کردن روان. جانفشانی کردن:
گر مرا دشمن ز من دادی خلاص
بر سر دشمن روان افشاندمی.
خاقانی.
حرمت می را که می گشنیز دیگ عیشهاست
بر سر گشنیزۀ حصرم روان افشانده اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گلاب افشاندن
تصویر گلاب افشاندن
گلاب پاشیدن، اشک اشک ریختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رداء افشاندن
تصویر رداء افشاندن
((~. اَ دَ))
ستردن گرد و خاک از رداء، کنایه از توجه به ظاهر
فرهنگ فارسی معین